لایحه بودجه سال آینده حتی در خوشبینانهترین حالت نیز با کسری سنگین روبهروست و دولت و مجلس بهخوبی میدانند که بدون جراحی واقعی در هزینهها، نتیجهای جز تورم بیشتر، سقوط ارزش پول ملی و فقیرتر شدن مردم نخواهد داشت. درآمدهای دولت از مالیات، نفت و اوراق بدهی تشکیل میشود، اما تحقق هر سه با تردید جدی همراه است و مجلس با چشم بستن بر این واقعیت، بودجهای غیرواقعی را تصویب میکند. وابستگی مستقیم بودجه به نفت، آن هم در شرایط تنش خارجی، قمار با معیشت مردم است. دولت به جای اصلاح سیاست خارجی و کاهش ریسکهای اقتصادی، مسیر پرهزینه گذشته را ادامه میدهد. در سمت هزینهها، فاجعه بزرگتر است؛ تخصیصهای نجومی و غیرشفاف به نهادهای خاص، مذهبی، امنیتی و تبلیغاتی، بودجه را به حیاط خلوت قدرت تبدیل کرده است. مجلس نه نظارت مؤثر دارد و نه ارادهای برای حذف ردیفهای رانتی. دهها نهاد موازی برای یک موضوع واحد بودجه میگیرند و به هیچکس پاسخگو نیستند. صداوسیما با بودجههای کلان، بدون کارنامه قابل دفاع، از هر نظارتی مصون مانده است. دولت از «صرفهجویی» میگوید اما حاضر نیست بدنه فربه و ناکارآمد خود را لاغر کند. مجلس نیز به جای دفاع از منافع عمومی، مصلحتسنجی سیاسی را ترجیح داده است. نتیجه این همدستی، فرسایش سرمایه اجتماعی و بیاعتمادی عمیق مردم است. جامعه سالهاست هزینه ناکارآمدی، فساد و بیشفافیتی را میپردازد که در بودجه متبلور میشود. اگر شفافیت، پاسخگویی و قطع رانت در دستور کار قرار نگیرد، این بودجه نه ابزار اداره کشور، بلکه سند رسمی تداوم فقر و ناکامی خواهد بود.